شعر با س
شعر با س
شعر با س ,شعر با سین شروع شه,شعر که با س شروع شه,بیت شعر که با س شروع شه,شعر که اولش با س شروع شه,یه شعر که با س شروع شه,شعر با حرف س,شعر با حرف س شروع شود,شعر با حرف س شروع بشه,شعری که با حرف س شروع شود,شعر که با حرف س شروع بشه,شعری که با حرف س شروع بشه
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد که با حرف س شروع می شوند برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
شعر با س
سوزم چو لاله در دل صحرای زندگی
نازم به بخت ژاله که عمرش دراز نیست
شعر که با س شروع شه
سموم ظلم دشمن آن چنان تاخت
که در یک دم ز گلها ژاله برخاست
چنان آتش به خوزستان فکندند
که از هودج کارون ناله بر خاست
شعر با حرف س شروع شود
سر خود گیر ز درگاه بهشت ای رضوان
که در اهل کرم نیست به دربان محتاج
شعری که با حرف س شروع شود
سیم ایمان به حکم جبارم
به کتب های پاک او دارم
بیت شعر که با س شروع شه
پیشت آورده اند از ایمان خوان
شعر با سین شروع شه
سوختم از برق نیرنگ برهمن زاده ئی
کز رمیدن واکند آغوش گوید رام رام
شعر که با س شروع شه
سعادت ترا بهر من خواسته است
جهان ویس رابهر رامین خوهد
شعر که اولش با س شروع شه
سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش
اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام
بیت شعر که با س شروع شه
برنگیرد مگر که دست اجل
شعر با س
سلطانی و ما رعیت ملک تو رضاییم
همواره در این سلطنتت جمله گداییم
ما منتظر تذکره ی کرب و بلاییم
شعر با حرف س شروع شود
سلام_آقا
هر چند
مسکین تهیدستم من
از شکر سلام
بر شما مستم من
گویند سلام
مستحب است آری
مشتاق
جواب واجبش هستم من
شعری که با حرف س شروع شود
سمٺ حــرم ٺوسٺــــــ دڸم باز روانہ
“اے ٺیر غمٺ را دڸ ؏ـشاقــــ نشانہ”
“ﺍَﻟﺴَّﻼﻡ ﻋَﻠَﯿْڪ ﯾﺎ ﻋَﻠے ﺍﺑْڹ ﻣﻮﺳَے ﺍﻟْﺮﺿﺎ(؏)”
شعر که با س شروع شه
سؤال کردم رخ را که چند زر باشی
که جان من ز زری تو زار بازآید
شعر با سین شروع شه
سادگی باغیست طبع عافیت آهنگ را
وقف طاء و سان رعنا کن گل نیرنگ را
بیت شعر که با س شروع شه
سرو را در چمن آواز قیامت بنشست
چون سهی سرو من آن قامت رعنا بنمود
شعر که اولش با س شروع شه
سعدیا غنچه سیراب نگنجد در پوست
وقت خوش دید و بخندید و گلی رعنا شد
شعری که با حرف س شروع بشه
سخنی چو گوهرتر صدف لب تو دارد
سخن صدف رها کن، گهری نمای ما را
شعر با حرف س شروع شود
سعادتیست که آنکس که سعد اکبر ماست
بفال سعد برفت و سعید باز آمد
شعر با س
سعید آورد قول سعدی به جای
که ترتیب ملک است و تدبیر رای
شعر که با س شروع شه
سال تو فر خجسته و ایام تو سعید
عمر تو بیکرانه وعز تو جاودان
شعری که با حرف س شروع شود
سعادت دو جهان است دیدن رویت
زهی! سعادت، اگر زان چه روی بنمایی!
بیت شعر که با س شروع شه
سعادت ها که من دارم ز شمس الدین تبریزی
سعادت ها سجود آرد به پیش این سعاداتم
شعر که اولش با س شروع شه
بیامد بفرمود تا خیل خیل
شعر با سین شروع شه
سوغاتِ اردبیلِ من صبحت به خیر
آوایِ رود نیلِ من صبحت به خیر
شاعر شدم از واژه هایِ چشم تو
زیباترین دلیلِ من صبحت به خیر
شعری که با حرف س شروع بشه
سیل اشکم گوهر راز آشکار می کند
آنچه پنهان کرده ام سیما هویدا می کند
شعر که با س شروع شه
ستاره های مهره و مربعات روز و شب
نشسته ام دوباره روبه روی قرص ماه ، من !
شعر با حرف س شروع شود
ستارههایم را باور کن
در شبی نیمه مهتابی
که با یاد تو سحر میشود
بیت شعر که با س شروع شه
ستاره تا که بود بر ستاره فرمان ده
زمانه تا که بود در زمانه سلطان باش
شعر با س
ستاره ریز کنم از دو دیده بر تقویم
حکیم را که کند اختیار آمدنت
شعری که با حرف س شروع شود
سفالت این جهان ریحان او عمر
به آب عشق ریحان تازه گردان
شعر که اولش با س شروع شه
سنبل برانداز از طرف بستان
ریحان برافشان از برگ نسرین
شعر با سین شروع شه
سنبل دمیده گرد گلستان عارضش
ریحان شکفته بر سر سرو سمن برش
شعر که با س شروع شه
سرو گفتم که به بالای تو ماند روزی
زهره ام نیست کزین شرم به بالا نگرم
بیت شعر که با س شروع شه
سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟
خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟
شعری که با حرف س شروع بشه
سایه ام طعنه به من می زند و می شنوم :
– اثر از او که همه درد تو می فهمد نیست
شعر که اولش با س شروع شه
سایه ای مانده زمن بی تو که در آینه هم
طرح خاکستریش گنگ ترین تصویر است
شعر با حرف س شروع شود
سایه ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد،گمان کردم تویی
شعری که با حرف س شروع شود
سایه بنماید و نباشد
ما نیز چو سایه نیست هستیم
شعر با س
سایه خود گریزانم که نور از سایه پنهانست
قرارش از کجا باشد کسی کز سایه بگریزد
شعر که با س شروع شه
سایه پروردند وز خط سیاه
سایه را بر آفتاب آلوده اند
بیت شعر که با س شروع شه
سایه می گیرد زمین را، زین تعجب در چمن
سایه های گل پر از خورشید تابان گشت باز
شعر با سین شروع شه
سایه جدا می کند صورت هامون ز کوه
ورنه بر آفتاب کوه و بیایان یکیست
شعری که با حرف س شروع بشه
سایه حق آنکه ذاتش روی خورشید جمال
روز و شب از سایه خورشید می دارد نهان
شعر که اولش با س شروع شه
سفر کردم به دنبال سر تو
سپر بودم برای دختر تو
چهل منزل کتک خوردم برادر
به جرم این که بودم خواهر تو
شعر با حرف س شروع شود
سر در بر امر حق فرود آوردم
شاهد به غمش، تن کبود آوردم
رفتم ز مدینه و پس از آن همه داغ
جز طفل سه ساله، هر چه بود آوردم
بیت شعر که با س شروع شه
سر شبنم به آفتاب رسید
در ترقی همین تنزل ماست
شعر که با س شروع شه
سلسله موی دوست، حلقهٔ دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
گر بزنندم به تیغ، در نظرش بیدریغ
دیدن او یک نظر، صد چو منش خونبهاست
شعر با س
سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست
گو همه دشنام گو، کز لب شیرین دعاست.
شعری که با حرف س شروع شود
سکهی این مهر از خورشید هم زرینتر است
خون ما از خون دیگر عاشقان رنگینتر است
رود راهی شد به دریا، کوه با اندوه گفت
میروی اما بدان دریا ز من پایینتر است
شعری که با حرف س شروع بشه
سنگدل! من دوستت دارم، فراموشم نکن
بر مزارم این غبار از سنگ هم سنگینتر است.
شعر با سین شروع شه
سوگند به موی تو که از کوی تو رفتیم
از کوی تو آشفته تر از موی تو رفتیم
بگذار بمانند حریفان همه چون ریگ
ما آب روانیم که از جوی تو رفتیم
بیت شعر که با س شروع شه
سوگند به موی تو که از کوی تو رفتیم
از کوی تو آشفته تر از موی تو رفتیم
شعر با حرف س شروع شود
سوگند به دلهای شکسته، آخر
یک روز تو هم تقاص پس خواهی داد
شعر با س
سوگند یاد می کنم
که بر فراز تمام بلندی های آسیایی
به رکوع در آیم
برای پرستش تو…
شعر که با س شروع شه
سوگند یاد می کنم
نشان افتخار تو را بر شانه ی خویش سزاوار باشم
شعری که با حرف س شروع بشه
سوگند بر چشمت که از تو تا دم مرگ
دل بر نمیگیرم مرا مگذار و مگذر
شعری که با حرف س شروع شود
سوگند می خورم به مرام پرندگان
در عرف ما، سزای پریدن تفنگ نیست
شعر که اولش با س شروع شه
سوگند به سایه لطیفت
سوگند نمی خورم به ذاتت
بیت شعر که با س شروع شه
سوگند من شکستی، عهدم به باد دادی
با این ستیزه رویی روز و شبم به یادی
شعر با سین شروع شه
سوگند خورده ای که از این پس جفا کنی
سوگند بشکنی و جفا را رها کنی
شعر با حرف س شروع شود
سوگند خورده باشد، تا من زیم، نخندم
سوگند او بسوزد، چون چهره برگشایی
شعر که با س شروع شه
سوگند بدان دل که شده است او پستش
سوگند بدان جان که شده است او مستش
شعری که با حرف س شروع بشه
سوگند بدان دم که مرا میدیدند
پیمانه به دستی و به دستی دستش
شعر با س
سوگند می دهم به خدایت که بس کنی
گرچه عطا چو عمر مکرر نکوتر است
شعر که اولش با س شروع شه
سوگند هم به خاک شریفش که خورده نیست
زو به نواله ای دهن ناشتای خاک
شعری که با حرف س شروع شود
سوگند به جانت ار فروشم
یک موی به هر که در جهانت
بیت شعر که با س شروع شه
سخن شمرده و سنجیده گوی بی سوگند
که شاهد سخنان دروغ، سوگندست
شعر با سین شروع شه
سوگند می دهم به سر زلف خود ترا
کز من اگر شکسته تری یافتی بگو
شعر که با س شروع شه
سروناز من شیدا که نیامد در بر
دیدمش خرم و سرسبز به بار آمده بود
شعر با حرف س شروع شود
سراسر ستیز و افتادگی
همواره بی قرار و پرآتش
شعر با س
سایه به سایه در فراق تو نشستم
وقتی نگاهت در دلم افتادگی داشت
شعر با حرف س شروع بشه
دولت خورشید را دارد بپا افتادگی
شعری که با حرف س شروع بشه
سحرگاهان
سحر شیری رنگی ِ نام بزرگ
در تجلی بود
شعر که اولش با س شروع شه
ستارههایم را باور کن
در شبی نیمه مهتابی
که با یاد تو سحر میشود
بیت شعر که با س شروع شه
سخنگوی گر چند سحر آفرین است
سرانجام سحر آفرین هم نماند
شعر با حرف س شروع شود
سحر باز است فلک، لیک چه خواهد کرد
سحر با آنکه بود چون پسر عمران
شعر که با س شروع شه
سحر طرازی گلزار حیرتست امروز
شکسته رنگی آینه تماشایم
شعر با س
سحر فریاد شب خیزان درین راه
تو پنداری درای کاروانیست
شعری که با حرف س شروع شود
سحرم نکهت تو داد نسیم
حبذا نکهت نسیم سحر
شعر که اولش با س شروع شه
سوخته بینمش، اگر اثریست
در سحر آه آتشین مرا
بیت شعر که با س شروع شه
ستاره سحر عشق چشم بیدارست
غبار لشکر غم ناله شرربارست
شعر با حرف س شروع شود
سحر کزو پنجه دستان قویست
شانه کش زلف چلیپای توست
شعر که با س شروع شه
سحر تو نمود بره را گرگ
بنموده ز گندمی جوی را
شعر با س
- ۹۶/۱۰/۱۹